تو محل کار ما جشن تولدها تا مرز تلفات انسانی پیش میره!
از تعقیب و گریز شروع میشه تا چند نفری دست و پای یکی رو گرفتن و کشان کشان بردنش
مثلا آخرین مورد همکارمون خواست از اتاق فرار کنه که من بیرون اتاق در محکم گرفتم و یه نفر هم داخل اتاق تمام کیک مالید به لباس هاش که تا یک هفته اتاق بوی شیرینی میداد هر چند به علت کیفیت بالای کار یه لقمه هم کیک به کسی نرسید!
اینجوریه که ماه تولد هر کسی میشه از سایه اش هم می ترسه چون پیر و جون سرمون نمیشه!
این ماه هم تولد من بود و با ترس و لرز میرفتم سر کار چون معلوم نبود چه سناریویی چیدن:)
امروز زودتر از ساعت معمول همیشه، خواهرم زنگ زد گفت که یکم زوتر بیا که بعد تعطیلی بریم جایی ولی چون خودم جایی کار داشتم گفتم نمیرسم و نرفتم!
با خودم گفتم حتما این زنگ همون غافلگیری بوده و تیرشون به سنگخورده و فردا که تولدمه دیگه ۱۰۰ درصد یه کاری می کنند، تو همین فکرها بودم که رسیدم خونه و کلید انداختم دیدم در حیاط باز نمیشه:/
آیفون زدم گفتم یکی بیاد در باز کنه یکی پسوند در زده!
خواهرم آمد پایین در باز کرد و کیک تولد کوبید تو صورتم:)) بعد میگه تکون نخور برم موبایل بیارم فرصت نشد فیلم بگیرم:/
حیف اینهمه مراقبت,نامردا مهلت ندادن و آخرش تو کوچه زمین گیرم کردن:)
اواخر دیشب رفتم دمای پکیج نگاه کردم دیدم روی ۴۰ درجه هست و برای اینکه یه صرفه جویی کرده باشم گذاشتم روی ۳۰ درجه!
امروز صبح سرکار که بودم مامانم زنگ زده میگه فکر کنم پکیج ها خراب شده چون داره سردتر کار می کنه.
گفتم نه من دما رو کم کردم، اگه سرده درجه رو زیادتر کن! گفت بلد نیستم دما رو تغییر بدم کلا خاموش کردم:«
هیچی دیگه ظهر که رسیدم خونه دیدم با شال و کلاه نشسته رو مبل و در حالی که داشت من رو تحسین می کرد(!) رفتم پکیج روشن کردم.
قشنگی ماجرا اینه که خونه از بس سرد شده بود دما رو گذاشتم روی ۵۰ ولی همچنان سرده:)
پند اخلاقی: قبل صرفه جویی هماهنگ کنید که تحسین نشید:»
خواهرم زنگ زده میگه اوایل سال یه بار از پیامک های گوشی داامادمون بک اپ گرفتی، می تونی بری یه سر شماره نگاه کنی چه پیام هایی داده؟ یا باید کل پیام ها بازیابی کنی رو گوشی؟؟
گفتم میشه مشکلی نداره فقط شماره اش پیامک کن!
تماس که قطع شد گفتم عه! کاش می پرسیدم جریان چیه؟ شماره کیه؟ کی تحت نظره؟
بعد شماره ای که پیامک داده بررسی کنم:|
همه روز روزه بودن، همه شب نماز کردن
همه ساله حج نمودن، سفر حجاز کردن
ز مدینه تا به کعبه، سر و پا برهنه رفتن
دو لب از برای لبیک، به وظیفه باز کردن
به مساجد و معابر، همه اعتکاف جستن
ز ملاهی و مناهی همه احتراز کردن
شب جمعهها نخفتن، به خدای راز گفتن
ز وجود بی نیازش، طلب نیاز کردن
به خدا که هیچ کس را، ثمر آنقدر نباشد
که به روی ناامیدی در بسته باز کردن
« علامه شیخ بهایی »
- من ساعت ۶ با دوستم میرم بیرون!
+ کدوم دوستت ؟؟؟!
- عارف :)
- نه ساعت ۱۰ میام !
+ عارف کیه؟ :)
& یعنی ظرف ۲ ثانیه رتبه اعتباری رفیقم تو خونه ما باطل شد:))
نظرات ما از پرسهزدن در شبکههای اجتماعی سرچشمه میگیرند، نه مطالعۀ کتابها.
این تقلید از دانایی، در واقع الگوی جدید نادانی است.
کارل تاروگرینفلد
خواستم بگم واسه هر سلیقهای شما میتونی منبع خبری پیدا کنی. اسگل باشی، بفرما اینترنشنال، که بیست و چهار ساعته داره با ویترین افتضاح بهت خبر قالب میکنه. سلیقهت یهکم بهتر باشه، بفرما سیانان. اتفاقا گرافیکشون هم عالی و تکاندهندهست. دراماتیک میخوای باشه؟ ۱۵۰۰ تصویر. این وسط هم برو توییتر که قشنگ همه اینها با ضریب بیشتری بره توی مغزت. با اون اعداد چند ده هزارتایی فیو، مگه جرئت میکنی چیزی رو باور نکنی؟ با این سرعت پخش خبر مگه وقت داری ببینی که سر و ته یه چیزی باهم نمیخونه؟ به وحشیگری هم که میرسه خب بالاخره "مردم" حق دارن دیگه. به جام جهانی میرسه، تیم حکومتیه، باید واسه انگلیس کف بزنیم که هشت میلیون جمعیت این کشور رو از گرسنگی کشت، چون تیم حکومتی بده، پس هرچیز دیگهای خوبه. هروقت هم دولت ایران گفت بابا به خدا این نبوده، میگیم اون سه روز هواپیما پس چی؟ چطور اونجا دروغ گفتید؟ اما فیکنیوزهای این پدرسگهای خارجی و داخلی رو که نمیبینیم. نباید ببینیم. فقط "آقای ج ا" بده. ما بالای قله شرافت و حقانیت وایسادیم و معلوم نیست اون پایین چه خبره اصلا. همیشه در اوجایم.
ما نسل رسانهایم. آگاهایم. چشمهامون بازه و دیگه گول حکومت رو قرار نیست بخوریم.
کلی جاهای دیگه هست که قراره با طیب خاطر خرشون بشیم. واسه چی حکومت؟
- شعر (۱۳)
- چالش (۸)
- یادداشت ها (۱۱)
- برشی از کتاب (۵)
- مجازی (۱۱)