▫️حالا که از بحران IQ گفتم، دوست دارم به یه موضوع دیگه‌ای هم بپردازم و اون ناکافی بودن آی‌کیوئه.
یافته‌های علمی نشون میده که معمولا موفقیت آکادمیک با آی‌کیو بالاتر ارتباط داره اما لزوما علیت ندارن. یه مقاله‌ی دیگه‌ای از سال 2005 توی ذهنمه که میگه خود تنظیمی و سخت‌گیری به خود بیش از آی‌کیو اثر داره.
ولی نهایتا نمی‌شه اثر آی‌کیو رو در موفقیت تحصیلی نادیده گرفت.


▫️خب تا این‌جا که خوبه.
مشکل کجا پیدا میشه؟
من معتقدم مشکل جایی پیدا میشه که افراد با آی‌کیو بالا حس می‌کنن باید در سایر حیطه‌هایی که توش تخصص و مطالعه ندارن هم وارد بشن.
مثلا توی بچه‌های علوم‌پزشکیمن این رو زیاد می‌بینم.
اما آیا واقعا صلاحیت ورود دارن؟
به نظر من آن‌چه که صلاحیت ورود آدم‌ها به یک حیطه رو مشخص می‌کنه مطالعات‌شون در اون حوزه است.
اما این آدم‌ها چون آی‌کیوبالاتری دارن حس می‌کنن با همون داده و ابزار محدودی که در اختیارشون هست مجازن تا در هر حیطه‌ای نظر بدن.
از این‌جور آدم‌ها معمولا سلبریتی-تحلیل‌گرهای خوبی در میاد.
چون برای آدم‌ها جذابیت دارن.


▫️اما خطر پایین اومدن آی‌کیو کجاست؟
خطر اون‌جاست که حتی اگر فردی آی‌کیو متوسطی هم داشته باشه ولی بازی‌گر خوبی باشه می‌تونه به‌راحتی تبدیل به یک سلبریتی-تحلیل‌گر بشه.
پدیده‌ای که وظیفه‌ی فکر کردن رو از روی دوش قاطبه‌ی مردم برداشته و به‌جای اون‌ها فکر می‌کنه.
از طرفی چون امکان تفکر برای اون افراد وجود نداره نتیجه این میشه که خیلی راحت این حرف‌ها رو می‌پذیرن.
کارویژه‌ی سلبریتی-تحلیل‌گرهای این ایام فضای مجازی اینه که تحلیل رو از یک "فرآیند" نیازمند تلاش به یک "محصول" قابل مصرف تبدیل می‌کنن.
این‌جاست که توزیع متوازن تریبون در یک جامعه خطرساز میشه.


▫️مرحوم کاردینال ریشیلیو در سیاست‌نامه‌ی خودش جمله‌ی جالبی داره.
میگه [نقل به مضمون] جامعه‌ای که در اون همه آگاه باشن، شبیه بدنیه که تمام‌ش چشم باشه.
البته من طبیعتا این حرف رو قبول ندارم اما مساله اینه که به دلیل توزیع نامتوازن مواهب الهی امکان برقراری آگاهی برابر وجود نداره.
به دلیل همین عدم توازن، ورودی داده‌های یک‌سان، خروجی‌های متفاوت و نه لزوما درست از آدم‌های متفاوت خواهد داشت.
در واقع اگر بخوام تصحیحی بر صحبت‌های دوست خوبم ریشیلیو بزنم باید بگم:
× اولا جامعه‌ای که همه در اون "توهم آگاهی" داشته باشن شبیه بدنی خواهد شد که کسی تلاش کرده باشه با چاقو در نقطه به نقطه‌اش چشم درست کنه
× دوما جامعه‌ای که در اون همه حق "تریبون داشتن" (نه حق حرف زدن) داشته باشن شبیه بدنی خواهد بود که تمامش دهان باشه.