جَزرِ این بغضِ فروخورده شبی مَد دارد

موج‌ طوفان‌زده بسیار بسامد دارد


ما که دل‌داده‌ی داغیم؛ بگو با دشمن

مستیِ دشنه‌ی بی‌شرم تو هم حد دارد


خصم را ریش نه. از ریشه بسوزیم اگر

قصدِ «شمعی که برافروخته ایزد» دارد


سفر عشق گُزیدیم و بلاها بردیم

تا که برگردد، هرکس به دلش بد دارد


«فتح خون» می‌دمد از بسمِل ما، بسم الله!

که برای همه این «فاتحه» آمد دارد!


ابرهای کدر آیینه‌‌ی باران هستند

حمله ابرهه پیغام محمد دارد