[ جمعیت جمع شده هنگام دفن من و هر کس حرفی میزنه]

- خدا بیامرزه، خیلی هم حرف میزد

- فاز سیاسی داشت

- ولی چیزی بارش نبود 

- اره کلا 3 بار رای داده بود که اونم 2 بار اول اسم هر کسی که نوشته بود رای نیاورده بودن دفعه آخر هم چون 52 درصد ایران کمکش کرده بودن و نیامدن رای بدن؛ اونی که این اسم نوشته بود آمد بالا

- ولی اگه به کارهای نکرده اش فکر کنیم میبینیم پسر خوبیه:|

- کار انجام شده ای هم نداشت بس تنبل بود

- اره سه قرن بود نیت داشت برنامه نویس بشه بعد قالبش سه ساله ثابته!

- نه اون به خاطر این بود انگیزه نداشت!

- پول هم نداشت

- کلا هیچی نداشت

- عقل هم نداشت

- نه انصافا عقل که داشت ولی استفاده نمی کرد

- سینگل به گور هم شد

- میگفت معیارهام سخته با هر کسی نمی تونم باشم

- ساده ای! من میشناختمش اون بس خسیس بود نمی خواست خوراکی هاش با کسی نصف کنه واسه همین سینگل بود

- تازه خبر ندارید من اینو یه بار دیدم که...


[  شیخ : شهادت می دهید که جز  خوبی از او ندیدید؟!]


حضار: بله بله خیلی پسر گلی بود :|


بخش اول: وصیت بعد از مرگ!

واسه این چالش چیزی زیادی ندارم بنویسم چون دستم خالیه, کسی که برنامه ای نداشته و حرکتی نکرده جز این باشه عجیبه!


دوست داشتم دست کسی رو بگیرم, از اینا که مثلا کمک هزینه تحصیلی بدن یا از اون بیشتر دوست داشتم یه کاری برای این کشور انجام بدم، من اینجارو دوست دارم با تمام مشکلاتش و هر روز که میگذشت و از اینکه کمکی ازم براش برنمیاد ناراحت بودم 

میخواستم مصلح باشم ولی حتی صالح هم نبودم، از اینا بودم که جای خالی پر می کنه

الان که فارغ از زمان و مکانم و زندگیم مرور می کنم می بینم کیفیتش یه چیزی بود در حد تریلر یه فیلم سینمایی با امتیاز 3.6 داخل IMDB

نمیدونم این فرشته ها تو کار فیلم هستن که براشون توضیح بدم من فیلم نامه خوبی تو ذهنم داشتم ولی بودجه ام کم بود یا نه!

تنها شاهکاری کاری که این اواخر عمرم انجام داده بودم این بود که رفته بودم هر چیزی که مجانی دانلود کرده بودم یا وسیله ای تو مدرسه خراب کردم و خلاصه هرچی به ذهنم رسید را لیست کردم و پولش دادم رد مظالم و پس اندازم صفر کردم، واسه همین پول کفنم نداشتم، امیدوارم خانواده ام وقتی با حساب های خالیم رو به رو شدن فکر بد نکنند من خسته تر از اون بودم که خلاف کنم!

ولی کاش حساب اونایی که ناراحت کردمشون داشتم، کاش تو حرف زدنم بیشتر دقت می کردم...

 

یعنی هر چی فکر می کنم قبل از اینکه نکیر و منکر با سیم بکسل بیان کشان کشان ببرنم جهنم یه تیکه از خوبی های که کردم جدا کنم بهشون بگم بیخیالم بشن چیزی پیدا نمیشه!

اوه راستی بین کارهای نکرده ام زیارت کربلا هم هست:( اگه از کارهای کرده پشیمون بشم این از کار نکرده خیلی بیشتر پشیمون میشم...


 به تمام روزهای زندگیم که فکر می کنم می بینم پر از ترس بود ولی الان که نگاه می کنم میبینم حتی 1 ثانیه هم ارزش نداشتن!

بماند که خیلی هاشون هیچ وقت اتفاق نیفتادن و من فقط خودمو اذیت کردم!

.

.

.

جماعت دارن متفرق میشن و منم باید کم کم برم، ولی چهار کلمه فقط واسم مونده: دنیا ارزش هیچی نداشت!


بخش دوم: 

بخش دوم چالش با شماست!

حالا که من دستم از دنیا کوتاهه چه تصویری از من تو ذهنتون شکل گرفته؟؟ نظر ناشناس هم باز گذاشتم که با مرحوم خسته تو رودربایستی گیر نکنید!



[ حدیثی خوندم از پیامبر اعظم (ص) که فرموده بودند:

مردم در خوابند، هنگامی که می میرند بیدار می شوند ]

توضیحاتش جالب بود؛ نوشته بودن معنی این حدیث این هست که ما فکر می کنیم این دنیا خیلی مهم و طولانی و... هست اما بعد از مرگ و با دیدن آخرت و عظمتش متوجه میشیم این عالم در حد یه خواب بوده...



از همه افرادی که گذرشون به این صفحه میفته دعوت می شود در چالش "صاحب وبلاگ فوت کرده است " شرکت کنند

این چالش از اینجا آغاز شده است.